حق گرا

آنچه از حق نمی دانیم

حق گرا

آنچه از حق نمی دانیم

 عصام العماد اصالتی یمنی دارد و یک وهابی بوده که به گفته خودش با تحقیق و مطالعه به شیعه جعفری روی‌آورده است. او که فعلا ساکن قم است، از شاگردان رهبر جنبش، سیدحسین حوثی است، اما می‌گوید که او را تاکنون ندیده و تنها نوار‌ها و ویدئو‌های او را شنیده و تماشا کرده‌است

دکتر عصام العماد می‌گوید که سیدحسین حوثی و به طور کلی حوثی ‌ها تلاش دارند که شیعیان زیدی در یمن را به شیعه واقعی که همان شیعه اثنی‌عشری است، ترغیب کنند. او تاکید می‌کند که حکومت مرکزی یمن بر این عقیده است که راه شیعه جعفری از شیعه زیدی می‌گذرد و به همین علت با شیعیان زیدی برخورد کرده و تلاش می‌کنند تا آن را به آغوش سلفی‌ها بیندازند، در شرایطی که سیدحسین حوثی و جنبش او درست برخلاف حکومت مرکزی یمن عمل کرده و سعی کرده‌اند زیدی‌ها را به آغوش شیعه جعفری دعوت کنند. او تاکید می‌کند علی عبدالله صالح، رئیس‌جمهور یمن از سوی عربستان حمایت می‌شود و اگرچه خودش یک شیعه زیدی است اما دشمنی دیرینه‌ای با زیدیه دارد و از وهابیون و سلفی‌ها حمایت می‌کند. دکتر‌العماد در بخش دیگری از سخنانش از تاثیر‌پذیری اندیشه‌های سیدحسین حوثی از اندیشه‌های امام خمینی‌(ره) و رابطه عاطفی جریان حوثی ‌ها با مقام معظم‌رهبری و سیدحسن نصر‌الله می‌گوید.

خلاصه گفت‌و‌گوی هفته نامه مثلث با دکتر عصام العماد در پی می‌آید

پرسش من از جنابعالی این است که حوثی ‌های یمن زیدی هستند یا اثنی‌عشری؟ چون برخی روایت‌ها نشان می‌دهد که حوثی ‌ها در روز عاشورا مراسم برگزار می‌کنند و روز عید غدیر را جشن می‌گیرند یا حتی آقای بدرالدین حوثی در کتابی تحت عنوان زیدی‌ها در یمن اشاره به این نکته می‌کنند که اعتقاد زیدی‌ها در مورد خلافت راشدین درست نیست و به آن حمله می‌کنند. اینها قرائن و شواهدی به دست می‌دهد که نشان می‌دهد حوثی ‌ها شیعه اثنی‌عشری هستند تا شیعه زیدی. می‌خواستم اگر امکان دارد در مورد مبانی اعتقادی حوثی ‌ها صحبت بفرمایید.

سید‌حسین بدر‌الدین رهبر فعلی حوثی است. بدرالدین طباطبایی حوثی هم هست. سید‌بدرالدین در قم بوده‌است. هم سید‌حسین، هم سید‌بدرالدین و هم عبدالملک اینها همه در قم زندگی کرده‌اند. آمدن اینها به قم واقعا بی‌اثر نبود. عبدالملک برادر کوچک حسین است و تقریبا 28 سال سن دارد. ولی باید به این نکته اشاره کنم که ملاک، اندیشه‌های سید‌حسین است و نه بدرالدین. خود حوثی ‌ها هم بر این مساله تاکید دارند.

شما بسیار به رهبر فعلی حوثی ‌ها اشاره می‌کنید. ولی خب روایت‌های مختلفی در این زمینه وجود دارد. حوثی ‌ها می‌گویند که او زنده‌است ولی مخالفان می‌گویند سیدحسین در سال 2004 کشته شده‌است.

مهم این نیست که کشته شده یا زنده است. مهم این است که او رهبر است. یعنی از نظر ایدئولوژیک و اندیشه‌ای حوثی ‌ها، حسین رهبر است. من منظورم این است که اندیشه استراتژیک و ایدئولوژیک حوثی ‌ها کلا از کتب سیدحسین گرفته شده است. حتی خود عبدالملک این را می‌گوید. عبدالملک می‌گوید هرچه ما داریم از برادر من، حسین داریم. از سال 2004 حمله نیروهای یمن به حوثی ‌ها و به حسین آغاز شده‌است. مقصد اینها حسین است. اینها می‌گویند که ما داریم شاگردان سیدحسین را می‌کشیم. من خودم نوار‌های سیدحسین را شنیده‌ام وکتاب‌‌های او را خوانده‌ام. او سعی کرده که سکوت شیعیان را بشکند. اینها 30، 40 سال ساکت بوده‌اند.

می‌توانیم بگوییم که حوثی ‌ها اثنی‌‌عشری هستند؟

بله می‌توانیم بگوییم. می‌دانید چرا؟ بالاخره من خودم صعده رفتم یعنی همین محله حوثی ‌ها، من خودم به یمن رفته بودم و آنجا این موضوع را دیدم. اصلا هر کتابی که آنجا هست کتب جعفریه است و هیچ کتاب زیدیه در آنجا نیست. من خودم هم تعجب کردم. من قبلا وهابی بودم و شنیده‌بودم که اینها جعفری شده‌اند. دیدم اصلا هیچ کتاب زیدی ندارند. در همه کتابخانه‌های رسمی و شخصی و خانگی همه جا کتب جعفری است. کتبی که در قم چاپ می‌شود را حوثی ‌ها می‌خوانند. واقعیت اینجوری است. یعنی وقتی حکومت یمن و رهبران سنی می‌گویند که اینها جعفری هستند دروغ نیست. اینها واقعا اعتقاد دارند که اینها جعفری هستند. اینها از درون معتقدند که حوثی ‌ها تغییر‌عقیده‌ داده‌اند.

پس می‌توانیم بگوییم جنگی که به لحاظ عقیدتی در یمن وجود دارد، جنگی است میان حوثی ‌ها از یک طرف و طرف مقابل شافعی‌ها، زیدی‌ها و اسماعیلی‌ها؟

نه واقعا نمی‌شود گفت. زیدی‌ها به هر حال گروهی شیعه‌اند منتها چهار امامی هستند. الان زیدی‌ها واقعا از ته دل از حوثی ‌ها حمایت می‌کنند. گرچه اعتقاد دارند که حوثی ‌ها از لحاظ عقیدتی جعفری شده‌اند یا به سوی جعفری‌ها گرایش پیدا کرده‌اند. الان جنگ با سلفی‌ها و بعثی‌هاست. حتی اسماعیلی‌ها برعکس از حوثی ‌ها حمایت می‌کنند.

نکته‌ای که برای من خیلی عجیب است بزرگ کردن نقش جنبش وهابی در یمن است. شما نگاه کنید، اکثریت جمعیت در یمن شافعی هستند. ما می‌بینیم که شافعی‌ها بر خلاف حنبلی‌ها یا حتی سلفیون و وهابیون گرایش معتدل‌تری دارند، و نسبت به شیعیان سمپات دارند و حتی برخی از روایت‌هایی که شافعی‌ها دارند شیعیان در جلساتشان نقل می‌کنند. چطور ممکن است سلفیون و القاعده که اتفاقا گفته می‌شود نفوذشان در یمن بسیار کم است اینچنین نفوذ داشته باشند. به گونه‌ای که دستگاه هیات حاکمه در یمن را اینگونه تحت اختیار گرفته باشند. اگر این‌گونه است پس شافعی‌ها کجا هستند؟

مشکلی اینجا وجود دارد و آن این است که شافعی‌ها دولت ندارند. یک حکومت در جهان ندارند. این مشکل شافعیان نه تنها در یمن که در سراسر جهان است. دومین مذهب سنی در سراسر جهان مذهب شافعی است، ولی به علت عدم وجود یک دولت و حکومت برای شافعی‌ها و وجود یک دولت برای سلفی‌ها مشکل ایجاد شده‌است. سلفی‌ها در یمن مورد حمایت عربستان سعودی و دیگر حکومت‌های منطقه از جمله کویت و قطر و برخی کشورهای دیگر هستند. علمای شافعی‌ اغلب فقیر هستند. قدرت اقتصادی ندارند‌ و قدرت اقتصادی در یمن به دست وهابی‌هاست. به علت اینکه اکثرا از سوی عربستان و کشور‌های دیگر حمایت می‌شوند.

مذهب علی عبدالله صالح چیست؟

علی عبدالله صالح بعثی است ولی بیشتر از وهابی‌ها حمایت می‌کند.

آیا علی عبدالله صالح شافعی‌مذهب است؟

نه. اصالتا زیدی مذهب است. اما خودش دشمن دیرین زیدیه است.

دشمن زیدی یا الحوثی؟

نه. کاملا ضد‌ شیعه است.

چون من در صحبت‌های علی عبدالله صالح چیزی در مورد حمله به زیدی‌ها ندیدم. این جمله را صراحتا از علی عبدالله صالح شنیدم. او می‌گوید که حوثی ‌ها برخلاف زیدی‌ها، شیعه اثنی‌عشری و شیعه جعفری هستند. یعنی علی عبدالله صالح به زیدی‌ها حمله نمی‌کند.

چرا الان حکومت یمن تصمیم گرفته چه تشیع زیدی و چه تشیع جعفری را حذف کند. به دو علت. اینها یک شعار دارند، می‌گویند که یک زیدی بیاورید، من از او جعفری می‌سازم پس او را بکشید پیش از اینکه جعفری بشود. این شعار حکومت یمن است ولی نمی‌تواند این را به صورت علنی بگوید. الان تعداد زیدی‌ها بیش از تعداد جعفری‌هاست ولی زیدی‌ها را به نام جعفری‌ها می‌کشند. مثلا به یک منطقه زیدی‌نشین حمله می‌کنند و بعدش می‌گویند که ما جعفری‌ها را کشتیم. برای اینکه زیدی‌ها تحریک نشوند. وگرنه خود علی عبدالله صالح این را به صورت علنی می‌گوید که ما باید تشیع را به‌طور کلی از یمن حذف کنیم. اینها خودشان می‌گویند که تشیع زیدی راه تشیع جعفری در یمن را هموار می‌کند. عبور تشیع جعفری در یمن از تشیع زیدی خواهد بود. اینها می‌گویند که ما باید زیدی‌ها را در یمن حذف کنیم چرا که اینها راه تشیع جعفری را هموار می‌کنند.

در این جنگ عریان نظامی میان حوثی ‌ها و دولت مرکزی یمن، زیدی‌ها کجا هستند؟ آیا زیدی‌ها از حوثی ‌ها حمایت می‌کنند؟

همین، من چرا تاکید می‌کنم دولت از حوثی ‌ها می‌ترسد؟ اولا حوثی ‌ها از لحاظ سیاسی واقعا خوب کار کرده‌اند. اینها نیامده‌اند بگویند که ما جعفری هستیم. اینها سعی می‌کنند اندیشه‌های جعفریه در میان زیدی‌ها را زنده کنند،‌ حتی به نام زیدیه.

آیا در این کار موفق شده‌اند؟ یعنی توانسته‌اند زیدی‌ها را به سوی خودشان جذب کنند؟

بله.

یعنی می‌توانیم بگوییم که زیدی‌ها در این جنگ پشت سر حوثی ‌ها هستند و از آنها حمایت می‌کنند؟

یک عده از زیدی‌هاپشت حوثی ‌ها هستند. مثلا یک خبرنگار به نام عبدالکریم خیلی خوب از حوثی ‌ها حمایت می‌کند. در حالی‌که خودش یک زیدی است. ترس دولت یمن از اینجاست. اینها می‌دانند که اصالتا پایتخت شیعیان زیدی در یمن، صعده است. می‌دانند که حوثی ‌ها الان دارند کار دولت یمن را انجام می‌دهند. اینها سعی کردند که زید‌ی‌ها به آغوش وهابیت بیفتند ولی سیدحسین حوثی دارد بر‌عکس عمل می‌کند. زیدی‌ها به آغوش جعفریه می‌افتند. از این لحاظ است که اینها فهمیدند نقش سیدحسین حوثی و نقش زیدی‌ها خنثی‌سازی نقش آنهاست. یعنی الان در واقع جنگ دولت یمن با حوثی ‌ها بر سر زیدی‌هاست. حکومت یمن تلاش می‌کند تا زیدی‌ها به دست آنان بیفتند اما حوثی ‌ها تلاش می‌کنند تا زیدی‌ها را به سوی خود جذب کنند.

این نکته خیلی مهمی است. چون الان در صعده اصطلاحی باب شده که می‌گویند قیمت یک نارنجک کمتر از یک قرص نان است. در منطقه‌ای که فقر و فلاکت در آن بیداد می‌کند چطور ممکن است تجهیزات نظامی ارزشی کمتر از غذای روزمره داشته باشد؟

فرهنگ مسلح بودن جزو فرهنگ مردم یمن است. همه در یمن مسلح هستند. حتی در پایتخت همه مسلح هستند. واقعا فریب حکومت یمن در همین‌جاست. می‌گوید که حوثی ‌ها مسلح هستند. چه گروهی مسلح نیست؟

یک روایت عجیب و غریبی نقل شده بود که گفته بودند حوثی ‌ها حدود دو میلیون نفر ارتش دارند و تجهیزات بسیار مدرن و پیشرفته.

یکی از عملکرد‌های دولت یمن متاسفانه این است که اینها می‌آیند یک منطقه حوثی را می‌گیرند و بعد این منطقه را پر از سلاح کرده و از این موضوع استفاده تبلیغاتی می‌کنند. در حالی‌که حوثی ‌ها می‌گویند این سلاح‌ها را خود اینها آورده‌اند.

من این موضوع را قبول دارم. اما مستقل از خصوصیات جامعه یمن شما وقتی سلاح به دست می‌گیرید، معنای سیاسی آن این است که علیه حکومت مرکزی به قیام برخاستید یعنی بر‌انداز هستید و می‌خواهید با از بین بردن حکومت مرکزی، خودتان یک حکومت تشکیل دهید.

حوثی ‌ها از اول مسلح بودند. منطقه حوثی ‌ها بازار سلاح یمن است. در طول تاریخ یمن، سلاح از منطقه حوثی ‌ها خریداری می‌شد.

این سلاح‌ها از کجا می‌آید؟

از 40 سال پیش و قبل از تولد حوثی ‌ها منطقه آنان بازار اصلی سلاح در یمن بوده‌است. پس این مساله واقعا طبیعی است. همه طرفداران وهابی‌ها در این منطقه مسلح هستند. یعنی خلع سلاح در یمن چیزی بر‌خلاف فرهنگ یمن است. از طرف دیگر مساله امنیت برای آنان مهم است. یعنی اگر سلاح نداشته باشند، نابود می‌شوند. پس چرا حکومت یمن فقط می‌خواهد سلاح حوثی ‌ها را بگیرد؟ و مساله دیگر اینکه حوثی ‌ها هیچ کاری نمی‌کنند. یعنی اینها مثل طالبان نیستند. نه یک بار به اتوبوس حمله کردند نه به سفارت‌ها حمله می‌کنند. حتی به سفارت آمریکا و فرانسه حمله نمی‌کنند به مردم هم حمله نمی‌کنند. حتی سیدحسین حوثی فتوا داده که شما حق ندارید حتی به یک سرباز یمنی حمله کنید. حق ندارید سربازان یمنی را بکشید.

موضوع دیگری که در این شش جنگی که از آن گذشته در یمن وجود دارد،‌ نوعی صف‌آرایی کشورها و گروه‌ها در مورد یکدیگر است. یعنی ما از یک طرف یمن را در کنار عربستان سعودی و مصر می‌بینیم و در طرف دیگر کشورهایی مثل ایران، لیبی، جریان مقتدی صدر و گاهی حتی اسم سوریه هم مطرح می‌شود. من احساسم این است که تقابلی که میان این دو جریان ایجاد شده یا همکاری که میان این گروه‌ها ایجاد شده، مثلا همکاری یمن با عربستان یا با مصر بیشتر از اینکه اصالت داشته باشد به نظر می‌رسد یک همکاری تاکتیکی است، یعنی وقتی علی عبدالله صالح می‌گوید که ایران 100 هزار دلار به حوثی ‌ها کمک کرده به یک نحوی می‌خواهد عربستانی‌ها را بترساند که کمک آنها را به سوی خود جلب کند. ولی تمایلی ندارد وهابیت را در یمن اشاعه دهد. اگر تمایل داشت ما نشانه‌‌‌ها و قرائن جدی آن را می‌دیدیم. من‌ چیزی که اخیرا خواندم و دیدم این بود که در سال‌های اخیر در مدارس صعده بر اساس متون، مذهب شافعی تدریس می‌شود. یعنی شما در مدارس سعده اثری از متون وهابی نمی‌بینید و آنجا هم این دغدغه‌ها وجود دارد. من فکر می‌کنم همکاری که امروز میان عربستان و یمن وجود دارد همکاری تاکتیکی است و حوثی ‌‌ها این موضوع را بزرگ جلوه می‌دهند.

من اعتقاد دارم که اینگونه نیست. همکاری یمن و عربستان از بعد از جنگ با حوثی ‌ها آغاز نشده‌است. پیش از علی عبدالله صالح، ابراهیم حمدی رئیس یمن بود. خود علی عبدالله بن سیداحمد که از رهبران بزرگ و از حامیان علی عبدالله‌صالح بود که تازگی از دنیا رفت در مذاکرات خود می‌نویسد ما علی عبدالله صالح را به حکومت نیاوردیم. علی عبدالله‌صالح توسط عربستان و حمایت آل‌سعود به حکومت رسید. روزی که علی عبدالله‌صالح آمد یک مدرسه وهابی در یمن وجود نداشت، الان در سراسر یمن مدارس وهابی وجود دارد. روزی که او آمد مذهب رسمی سلفی نبود اما الان مذهب رسمی سلفی است. مساله دیگر اینکه می‌دانید اینها در صعده چه کار می‌کنند؟ خطبه جمعه الزامی هست، در سایت‌ها هم هست اما اینها می‌آیند در مناطق حوثی ‌ها شخصیت عمر را بزرگ جلوه می‌دهند و شخصیت امام علی(ع) به عنوان نفر چهارم معرفی می‌شود. حوثی ‌ها امام علی‌(ع) را شخصیت پس از رسول اکرم‌(ص) و امامت را از آن او می‌دانند. حوثی ‌ها می‌گویند که امام علی اصلا دنیا‌پرست نبود ، ولی اینها می‌آیند در خطبه دوم به اندیشه‌های حوثی طعنه می‌زنند و طعنه می‌زنند به امام علی وقتی که ایشان می‌فرمایند من پس از رسول اکرم امام هستم و بعد هم در همه مناطق حوثی ‌نشین همه مساجد را به وهابی‌ها تحویل داده‌اند. امامان مساجد همه وهابی هستند. مساله دیگر اینکه حی علی خیر‌العمل را به شکل رسمی حذف کرده بودند. نه اینجوری نیست. اصلا برادر علی عبدالله‌صالح از رهبران وهابیت در یمن است. یعنی واقعا علی عبدالله‌صالح زرنگی می‌کند برای اینکه نمی‌تواند بگوید من از وهابیت حمایت می‌کنم، چرا که این سیاست آمریکا نیست. می‌گوید که برادرم از آنها حمایت می‌کند نه خودم. در حالی‌که واقعا اینگونه نیست. الان حتی علی عبدالله صالح با خود طالبان هم همکاری می‌کند، اکثر رهبران طالبان که زندانی بودند از زندان‌های یمن فرار کردند. یمن پیشنهاد داده بود که به جای زندان آمریکایی‌ها این زندانیان طالبان و القاعده به یمن منتقل شوند، اما آمریکا گفت ما می‌ترسیم اگر اینها را به یمن منتقل کنیم دوباره فرار کنند. گزارش‌‌‌ها نشان می‌دهد که صدای شکنجه فقط از شیعیان و حوثی ‌ها شنیده می‌شود. یک نفر از طالبان یا وهابی‌ها شکنجه نمی‌شود و خود طالبان هم گفتند که ما فقط صدای شکنجه‌های حوثی ‌ها را می‌شنویم. چرا هیچ‌وقت یک جنگ واقعی علیه طالبان انجام نشد. او با طالبان بازی کرد. جنگ واقعی نکرد، فقط برای اینکه به آمریکا بگوید ما با طالبان می‌جنگیم، چند نفر را دستگیر می‌کنند، در زندان می‌اندازند، کسی را شکنجه نمی‌کنند بلکه زندگی خوبی هم دارند و بعد هم می‌گویند که ما با طالبان می‌جنگیم. یعنی کسانی را به زندان می‌اندازند که رهبر طالبان نیستند و یک شخصیت عادی محسوب می‌شوند. ولی الان می‌بینید که هزاران نفر از حوثی ‌ها در زندان هستند. تعدادی از اینها که به زندان رفته‌اند می‌گویند که دیگر قابلیت زندگی ندارند. نمی‌توانند راه بروند. هیچ‌وقت به مناطق طالبان حمله هوایی و موشکی نشد ولی الان می‌بینید که بدترین فجایع در این شش سال اخیر در مناطق حوثی ‌ها انجام شده‌است. در واقع علی عبدالله صالح و عربستان یکی هستند.

یعنی شما اگر بخواهید بگویید که از بین آقای سیستانی، سیدحسن نصرالله و مقتدی صدر کدامیک در میان حوثی ‌ها نفوذ بیشتری دارند کدام یک را در جایگاه اول می‌دانید؟

من معتقدم اول سیدحسن نصرالله. یعنی اندیشه‌های سیدحسین حوثی کاملا یک شیعه محض است و از لحاظ سیاسی به سیدحسن نصر‌الله نزدیک است.

همان ارتباط عاطفی که میان سیدحسن نصرالله و آیت‌الله خامنه‌ای و نظام ایران وجود دارد میان سیدحسین و عبدالمالک با آیت‌الله خامنه‌ای هم وجود دارد؟

صددر‌صد بله. سیدحسین در همه نوار‌های خودش می‌گوید که من معتقدم بهترین شخصیت در زمان ما که راجع به قرآن صاحب‌نظر است امام خمینی‌(ره) است و معتقدم کسی به‌پای ایشان در معرفت قرآن نمی‌رسند. این حرف سیدحسین است. اندیشه‌های حوثی ‌ها را شما می‌توانید از سیدحسین بفهمید نه از عبدالملک. عبدالملک خیلی محتاطانه حرف می‌زند چون الان زمان جنگ است. والا اگر می‌خواستید اندیشه‌های عبدالملک را بشناسید خودش گفت که ایدئولوژی حرکت ما کتب برادرم است. حسین حوثی یک کتاب دارد به نام تاثیر اندیشه‌های امام خمینی‌(ره) بر حسین حوثی . یک کتاب کامل و خیلی جالب است. ایشان مرید امام خمینی‌(ره) است و ارتباط حسین حوثی با امام خمینی(ره) مثل ارتباط سیدحسن نصرالله با آیت‌الله خامنه‌ای است. ارتباط حسین حوثی با آیت‌الله خامنه‌ای مثل ارتباط سیدحسن نصرالله با آیت‌الله خامنه‌ای است. یکی از مسائلی هم که امروز حکومت یمن آن را دنبال می‌کند. حرف‌های سیدحسین حوثی در مورد ایران است. الان این حرف‌‌ها را عبدالملک نمی‌گوید، ولی نمی‌تواند بگوید حرف برادرم این‌گونه نیست. یعنی سیدحسین حوثی پس از اینکه به ایران آمده و کتب امام خمینی‌(ره) را مطالعه کرده می‌گوید که کتاب‌های امام(ره) مقدس است. علنا می‌گوید که شخصیت امام خمینی‌(ره) یک شخصیت مقدس است. حسین حوثی می‌گوید ما باید از جمهوری‌اسلامی الگو‌برداری کنیم و از ایران یاد بگیریم. به همین علت است که حکومت یمن می‌گوید حوثی ‌ها مجوس هستند، ایرانی هستند، باید به اصفهان برگردند. مثلا یک کتاب است با نام ایران در اندیشه‌های سیدحسین حوثی . این کتاب خیلی زیاد منتشر شده است.

آیا سیدحسین زنده ‌است؟

نمی‌دانم. بالاخره حکومت یمن می‌گوید که زنده نیست ولی عبدالملک و بدرالدین و کل حوثی ‌‌ها می‌گویند که زنده است.

اگر زنده باشد الان چند سال دارد؟

حدود 54 سال.

حق گرا

فرانسیس فوکایاما نئومحافظه کار، پژوهشگر و تاریخ نگار ژاپنی الاصل و تبعه ی آمریکاست. وی با شخصیتی نیمه سیاسی ـ نیمه فلسفی دارای سابقه ی کار در اداره ی امنیت امریکا و نیز تحلیلگر نظامی در شرکت «رند» از شرکتهای وابسته به پنتاگون می باشد.

او در سال 1989 با نگارش مقاله «پایان تاریخ و واپسین انسان» (the End of History and the last man) که در سال 1991 با تفصیل بیشتر و به همین نام، به صورت کتاب چاپ گردید، به شهرت جهانی رسید. در این دو نوشته، فوکایاما به دفاع تاریخی از ارزشهای سیاسی غربی برخاست و استدلال کرد که رویدادهای اواخر قرن بیستم نشان می دهد که اجماعی جهانی به نفع دموکراسی لیبرال به وجود آمده است.

 فوکایاما در کنفرانسی که در اورشلیم برگزار شد به ترسیم اندیشه سیاسی شیعه پرداخت. او در این کنفرانس که بازشناسی هویت شیعه نام داشت می گوید: « شیعه پرنده ای است که افق پروازش خیلی بالاتر از تیرهای ماست، پرنده ای است که دو بال دارد. یک بال سبز و یک بال سرخ ». این مطالب را وی در اوج پیروزی های ما در سال 1365 می گوید و ادامه می دهد: «بال سبز این پرنده همان مهدویت و عدالت خواهی اوست چون شیعه در انتظار عدالت به سر می برد، امیدوار است و انسان امیدوار هم شکست ناپذیر است نمی توانید کسی را تسخیر کنید که مدعی است فردی خواهد آمد که در اوج ظلم و جور، دنیا را پر از عدل داد خواهد کرد». بر اساس نظریه فوکایاما بال سبز شیعه همان فلسفه انتظار یا عدالت خواهی است. او می گوید: «بال سرخ شیعه، شهادت طلبی است که ریشه در کربلا دارد و شیعه را فنا ناپذیر کرده است» شیعه با این دو بال افق پروازش خیلی بالاست و تیرهای زهراگین سیاسی، اقتصادی، اجتماعی ، فرهنگی، اخلاقی و ... به آن نمی رسد. آن نقطه که خیلی اهمیت دارد بعد سوم شیعه است می گوید: «این پرنده زرهی بنام ولایت پذیری بر تن دارد که آنها را شکست ناپذیر نموده است»

در بین کلیه مذاهب اسلامی، شیعه تنها مذهبی است که نگاهش به ولایت، فقهی است؛ یعنی فقیه می تواند ولایت داشته باشد. این نگاه، برتر از نظریه نخبگان افلاطون است. فوکایاما معتقد است: «ولایت پذیری شیعه که بر اساس صلاحیت هم شکل می گیرد، او را تهدید ناپذیر کرده است» در توضیح فنا ناپذیری شیعه می گوید: « شیعه با شهادت دو چندان می شود. شیعه عنصری است که هر چه او را از بین ببرند بیشتر می شود» و جنگ ایران و عراق را مثال می زند. سال 1364 می گوید: « این ها فاو را تسخیر کردند می روند کربلا را هم بگیرند، اینجا (قدس) را هم قطعاً می گیرند». پیشنهاد می کند که با امتیاز دادن به ایران، جنگ را متوقف کنید. وی پس از پایان جنگ، یک مهندسی معکوس برای شیعه و یک مهندسی صحیح برای خودشان نوشت.

مهندسی معکوس برای شیعیان ایران این است که ابتدا ولایت فقیه را بزنید. تا این را نزنید نمی توانید به ساحت قدسی کربلا و مهدی تجاوز کنید. وی نظریه ای با عنوان «میکروپولتیک میل ها و میکروفیزیک قدرت» ارائه می دهد و می گوید برای پیروزی بر یک کشور باید «میل مردم» را تغییر دهیم اگر میل مردم از شهادت طلبی، ایثار، جوانمردی و دهها عاملی که به عنوان فرهنگ شکل گرفته است به رفاه طلبی، غرب زدگی و ... تغییر نیابد مانند این است که آب در هاون می کوبید. این میل ها هم تغییر نمی کنند مگر این که ارکان یک قدرت از آن حمایت کند. وی راه برخورد با این جریان را تضعیف ولایت فقیه می داند. او می گوید در صورت تضعیف ولایت فقیه، رفاه طلبی جای شهادت طلبی را می گیرد و پس از آن اندیشه عدالتخواهی و انتظار نیز از جامعه رخت بر می بندد.

فرآیند «فروپاشی ایدئولوژیک» در پروژه «ناتوی فرهنگی» یک اصل بنیادین دارد که در هر دوره تاریخی به شکلی ظهور می کند. او کلید این فروپاشی را «نابودی روحیه مقاومت» در میان ایرانیان دانست و گفت که «برای پیروزی بر یک ملت باید میل و ذائقه مردم را تغییر داد» و کافی است «شهادت طلبی این ها را به رفاه طلبی تبدیل کنید». فوکومایا در آن کنفرانس اسرائیلی، «سینما» را یکی از ابزارهای این تئوری نامید که می تواند به «نابودی مقاومت شیعی» مدد رساند و از سینمای هالیوود خواست تا در تولیداتش به خلق فرهنگی، جایگزین برای «اسلام» بیاندیشد. حتی بعد ها در سال 2002 که «ریدلی اسکات» فیلم «سقوط شاهین سیاه» را برای پنتاگون ساخت، تحلیلگران گفتند که این فیلم بر اساس همان تئوری فوکایاما ساخته شده است.

فوکایاما در نظریه اش می گوید: «برابر اسناد تاریخی سال 2007 را سال رویارویی غرب با شیعه می دانیم. باید با برنامه دقیق شیعه را جمع کنیم و خودمان گسترش بیابیم». فوکایاما می گوید: «ما هلالی داریم به نام هلال شیعه که از سوریه و عراق و عربستان می گذرد و تیری را در دست دارد که عقبه اش در قندهار است و به سمت قدس نشانه رفته است. در آرماگدون ما با این تیر مواجه هستیم. از قدس تا قندهار منطقه استراتژیک شیعه است» می گوید: «آمریکا باید افغانستان را اشغال کند تا این تیر نتواند از این طرف شلیک شود» فوکایاما در ادامه می گوید: «شما باید ولایت فقیه را بزنید، بعد اگر بپرسید چگونه می شود ولایت فقیه را زد؟ من می گویم در قانون اساسی» در قانون اساسی آنچه موجب قوام و بقای ولایت فقیه است شورای نگهبان است اگر بتوانید این رکن را از قانون اساسی حذف کنید بخود ولایت فقیه هم در یک رفراندوم زده می شود! شما باید این فیلتر را از بین ببرید. شورای نگهبان هم جز با حمله به نظارت استصوابی از بین نمی رود. وی می گوید: «اگر توانستید ولایت فقیه را بزنید بلافاصله پرنده شیعه افت می کند و سقف پروازش کاهش می یابد و تیرهای شما به راحتی به او می خورد»؛ آن وقت میکروپولتیک میل های شما، اثر می کند، فنا ناپذیری و تهدید ناپذیری هم به طریق اولی از بین می رود. چنین جامعه ای از درون فرو می ریزد بدون این که یک تیر شلیک کنید.

می گوید: اگر ولایت فقیه را زدید در گام بعدی، شهادت طلبی این ها را،به رفاه طلبی تبدیل کنید. اگر این دو تا را زدید خود بخود اندیشه امام زمانی، از جامعه شیعه رخت بر می بندد، این لاابالی گری ها و اباحه گری ها در جامعه گسترش می یابد.

حق گرا

«ممکن است بسیار عادی بنماید اگر بگویم که من در شرایط سختی از عراق فرار کردم. در “نبرد اقلیم التفّاح” هم در محاصره قرار گرفته‌ام، اما در هیچ جایی بازداشت نشده‌ام، جز یک‌جا که اگر بگویم شگفت‌زده می‌شوید؛ ایران! آن هم بعد از پیروزی انقلاب و در جمهوری اسلامی!

ماجرا از این قرار بود که در سال ۱۳۶۱ تصمیم گرفتم به قم بروم. بدون خانواده و به‌تنهایی راه افتادم. در هواپیما چندنفر لبنانی بودیم. در میان ما لبنانی‌ها، یکی بود که ریشش را تراشیده بود و با دخترغیرمحجبه‌ای همراه بود. آن‌زمان در ایران موضوع حجاب مطرح نبود. وارد فرودگاه مهرآباد که شدم، مسئول امنیتی فرودگاه که برای بازرسی ما ایستاده بود، گردن بند طلا به گردنش بود و ریشش را هم تراشیده بود.

کسانی که بی‌حجاب بودند یا ریش‌شان را تراشیده بودند، به‌سادگی رد شدند؛ اما من را که با لباس روحانی بودم و چندنفر دیگر که ریش داشتند، در کناری نگه‌ داشتند و اجازه‌ رفتن ندادند. به همین ترتیب تا نیمه‌شب در فرودگاه معطّل شدیم.نیمه‌شب، ماشینی آمد و ما را به بازداشتگاهی برد. بازداشتگاه ما، ساختمانی مصادره‌ای بود که اتاق‌های کوچکی داشت. ما را داخل یکی از این اتاق‌ها حبس کردند. دو روز در آن‌جا در بازداشت بودم! شخصی آمد و چندساعت از من بازجویی کرد:

ـ تو کی هستی؟

ـ در ایران قصد انجام چه کاری داری؟

ـ با چه کسی رابطه داری؟

و درباره‌ی لبنان نیز بازجویی را شروع کرد و …

بعد از گذشت دو روز از بازداشتم که زیر نظر “اطلاعات نخست‌وزیری ایران” بود، بازجو به‌ سادگی از من عذرخواهی کرد و آزاد شدم!

آن دو روز خیلی به من سخت گذشت. گاهی به این فکر می‌کنم که در تمام عمرم در زندان یا بازداشت نبوده‌ام، اما در جمهوری اسلامی بازداشت شده‌ام. این برای من خیلی دردناک بود و من اصلاً انتظار وقوع آن را نداشتم.»


                                          کتاب سید عزیز ؛ زندگی نامه خود گفته سید حسن نصرالله


حمید داود آبادی مصاحبه اش با سیدحسن نصرالله را در کتابی منتشر کرده است.مطالبی که برخی از آن ها اولین بار است که منتشر می شوند.این کتاب شناخت خوبی از یکی از رهبران محبوب جهان به دست می دهد.

آیه الله خامنه ای نیز تقریظی بر این کتاب نگاشته اند که در پشت جلد کتاب دیده می شود:

"هر چیزی که مایه شناخت و تکریم بیشتر آن سید عزیز شود برای من خوب و مطلوب است"


حق گرا


رهبر انقلاب حضرت آیت الله خامنه‌ای دارای۶فرزند هستند. نام دخترانشان بشری و هدی، و نام فرزندان پسرشان سید مصطفی، سید مجتبی، سید مسعود و سید میثم است. دو تن از فرزندان پسر ایشان۸سال در جبهه‌های جنگ ایران و عراق حضور داشتند. یکی از دختران ایشان همسر فرزند آیت الله محمدی گلپایگانی است که ضمن آراستگی به لباس شریف روحانیت و علم دین در دانشگاه‌های کشور نیز به تدریس متون حقوقی به زبان فرانسه اشتغال دارند و دختر دیگر ایشان همسر فرزند آیت الله باقری کنی از اساتید دانشگاه امام صادق (ع) است. سید مصطفی فرزند بزرگ ایشان با دختر آیت‌الله خوشوقت ازدواج کرده ‌است. سید مجتبی داماد دکتر غلامعلی حداد عادل است. سید مسعود نیز با فرزند آیت‌الله خرازی و خواهر صادق خرازی ازدواج کرده ‌است. سید میثم کوچک‌ترین فرزند ایشان نیز به ازدواج دختر آقای لولاچیان از بازاریان متدین در آمده است.

وقت ایشان یا به مطالعه فقه و فقاهت می‌گذرد یا به عبادت


غلامعلی حدادعادل، رئیس سابق و نماینده فعلی مجلس – پدرزن مجتبی خامنه‌ای – در سال۱۳۹۱در مصاحبه با نشریه پاسدار اسلام درباره شخصیت سید مجتبی چنین می‌گوید: «می‌دانم که آقا مجتبی هرگز راضی نیست من درباره او صحبتی بکنم و سخنی بگویم و خودش هم هرگز درباره خودش کمترین سخنی به زبان نمی‌آورد و از خود در برابر تهمت‌ها و اهانت‌ها، دفاعی نمی‌کند. اما می‌دانم که سالهاست در قم درس خارج تدریس می‌کند و اوقات خود را در منزل یا به مطالعه فقه و فقاهت می‌گذارند یا به عبادت. پس از شلوغی‌های بعد از انتخابات سال۸۸، جوانی بود که من او را می‌شناختم و شنیدم که او هم در این قضایا و در تظاهرات و اعتراضات و کارهای پشت صحنه بسیار فعال است. یک روز با او قرار گذاشتم و به دفتر من آمد و با او صحبت کردم و گفتم: این حرف‌هایی که زده می‌شود و این ادعای تقلب در انتخابات، کلاً دروغ است و من اگر مطمئن نبودم، وارد میدان نمی‌شدم. از میان این حرف‌هایی که در سایت‌ها و خیابان‌ها و تلویزیون‌های خارجی می‌زنند، دروغ بودن یکی را خیلی راحت‌تر می‌توانم به تو اثبات کنم و آن حرف‌هایی است که راجع به آقا مجتبی می‌زنند. می‌خواهی همین الآن و بدون قرار قبلی، دست تو را بگیرم و به منزل دخترم ببرم و بگویم مه‌مان دارم و تو ببینی که آقا مجتبی با۴۰سال سن چه طوری زندگی می‌کند؟ بیا برویم تا ببینی که زندگی ایشان به مراتب از زندگی یک کارمند متوسط شهرستانی ساده‌تر است و آپارتمانی که ایشان دارد با هیچ یک از خانه‌های این آقایانی که خودشان را وسط انداخته‌ و ادعای تقلب را ساخته‌اند قابل مقایسه نیست. شما حتماً این شایعه را شنیده‌ای که۵. ۱میلیون پوندی که بانک‌های انگلیس مسدود کرده‌اند، متعلق به آقا مجتبی است! ‌ یا داستان کامیون پر از شمش طلا را که به ترکیه رفته و گفتند متعلق به ایشان بوده است، حتماً شنیده‌ای. اثباتش کاری ندارد. سرزده و همراه هم می‌رویم و زندگی آقا مجتبی را ببینی. البته آن جوان حرفم را قبول کرد، چون مرا می‌شناخت و گفت: می‌دانم این حرف‌ها دروغ است.»


نگاه و بینش ایشان کاملا با رهبری همگون و همسوست

فرید حداد عادل نیز درباره تفکر و دید سیاسی آقا مجتبی در سالنامه مثلث می‌گوید: «ایشان نگاه و بینشش کاملا با رهبری همگون و همسو است. هر جا تکلیف باشد و دستور رهبری، ایشان به وظیفه خود عمل می‌کنند. ایشان به این شکل فعالیت سیاسی ندارند. ایشان خیلی درس می‌خوانند و خارج فقه تدریس می‌کنند و در کار خود نیز موفق هستند و خیلی پیچیده‌تر از دروس متداول درس خارج طرح مطلب می‌کنند.»

نباید از خاطر برد که بسیاری از طلاب حوزه علمیه قم بار‌ها فرزندان مقام معظم رهبری را دیده‌اند که بر خلاف نوه و فرزندان دیگر مسئولین نظام بدون هیچ تشریفاتی، البته‌گاه با یک محافظ در سطح فیضیه یا دیگر مدارس علمیه شهر مقدس قم به درس و بحث و تدریس مشغول هستند و به سادگی و با فروتنی در بین مردم به رفت و آمد می‌پردازند. طلاب گرانقدر که هر یک متعلق به یکی از مناطق دور و نزدیک این کشور هستند همچون رسانه‌ای فراگیر، مشاهدات خدشه ناپذیر خود را به گوش اقوام و دوستان و مریدان خویش در همه نقاط ایران رسانده‌اند.


من نه انگشتر می‌خوام و نه ساعت و نه چیز دیگری!

دکتر غلامعلی حداد عادل پدر همسر سید مجتبی، درباره عروسی آقا مجتبی خامنه‌ای نکات مختلفی را در اشراق اندیشه گفته است ولی آن بخشی از عروسی ایشان که نشان از حساسیت این بزرگوار نسبت به داشتن زندگی ساده همانند پدر دارد این بخش از ماجراست: «قبل از خرید بازار پسر آقا گفت: «من نه انگش‌تر می‌خوام و نه ساعت و نه چیز دیگری.» آقا گفتند: خوب نیست. من هم گفتم: «حداقل یک حلقه بگیرند.» اما آقا فرمودند: «من یک انگش‌تر عقیق دارم که یکی برای من هدیه آورده، اگر دخترتان قبول می‌کند، من آن را به ایشان هدیه می‌دهم و ایشان هم به عنوان حلقه، به مجتبی هدیه دهد.»

قبول کردیم و انگشتر را گرفتیم و بعد به آقا مجتبی دادیم. کمی بزرگ بود. به یک انگشترسازی بردیم تا کوچکش کند و خرجش۶۰۰تومان شد. خلاصه خرج حلقه­یداماد۶۰۰تومان شد! »


وقعاتشان از یک رزمنده عادی هم کمتر بود

علی فضلی، از فرماندهان ارشد سپاه – فرمانده قرارگاه مرکزی راهیان نور ـ اما روایتش از مجتبی خامنه‌ای درکتاب خورشید در جبهه این است: «توفیقی بود که مدتی را در لشگر سیدالشهدا محضر برادر بسیار بزرگوارم آقا «سید مجتبی» بودیم. ایشان مقطعی را که در لشگر سیدالشهدا بودند به من توصیه کردند که من را به عنوان آقای حسینی خطاب کنید، چون ما برای ادای تکلیف و برای انجام وظیفه به اینجا آمده‌ایم نه برای نام و عنوان و فخر فروشی. ویژگی‌های زیادی ما از ایشان در آن مدت دیدیم، توقعشان همانند یا کمتر از توقعاتی بود که سایر رزمندگان داشتند، هیچ‌گاه ندیدم چیزی بیشتر از دیگر رزمندگان بخواهد و یا حتی اشاره‌ای بکند، بلکه کمتر از آن را قانع بودند. سعی بر این داشتند که در جاهایی که امکان خطر بیشتری هست حضور داشته باشند و در مکان‌های امن تعیین شده نباشند. رفت و آمد و سرکشی به خط مقدم را همیشه جزو‌ مبنا‌ها و ملاک خودشان قرار می‌دادند، به موقع با بچه‌ها شوخی و مزاح هم می‌کردند، در مورد اقامه نماز یک ویژگی خاصی داشت، سعی داشت هنگامی که جماعت نبود نماز خود را در جاهای خلوت و تاریک که افراد کمتر حضور داشتند به جا آورد. ما آنجا چادرهای زیادی داشتیم، اما ایشان برای نماز و راز و نیاز، چادرهای پرت و دور را انتخاب می‌کرد. این حالت در طول مدتی که ایشان در لشگر بودند تکرار می‌شد و کار یک بار و دو بار نبود. بزرگواری خاصی در ایشان بود.»


شروع اتهامات سیاسی با فرضیه سازی‌های ساده‌ لوحانه

نام سید مجتی خامنه‌ای را اول بار مهدی کروبی در جریان انتخابات نهم ریاست جمهوری در عرصه سیاسی کشور مطرح نمود. وی در نامه‌ای خطاب به مقام معظم رهبری این گونه نوشت: «در عین حال کماکان خبرهایی در مورد فعالیت ایشان [سید مجتبی خامنه‌ای] به نفع یکی از کاندیدا‌ها – که سه روز قبل از انتخابات ناگهان ستاره بخت او افول کرد و عنایت‌ها به طرف فرد دیگر سرازیر شد – و حتی رفت و آمد به ستاد انتخاباتی آن کاندیدا منتشر شد. حضرتعالی به خوبی واقف هستید که دخالت‌های نسنجیده اطرافیان برخی از مقامات روحانی و سیاسی در سال‌های گذشته تبعات منفی فراوانی برای کشور و نظام داشته است و لذا اینجانب از سر اخلاص، احترام و دلسوزی از جنابعالی تقاضا می‌کنم اجازه ندهید تجربه دیگری به تجربه‌های تلخ گذشته اضافه شود.»

به رغم نگارش چنین نامه‌ای تا چهار سال بعد، آن هم پس از اعلام نتایج انتخابات دهم، بحثی به آن شکل درباره فعالیت‌های سیاسی سید مجتبی در محافل عمومی مطرح نگردید. روند حوادث، البته واهی بودن توهمات کروبی در حصر اطلاعاتی مقام معظم رهبری به دلیل یکنواختی محیط پیرامونی ایشان را به اثبات رسانید. بر فرض صحت خبر حضور و فعالیت سید مجتبی خامنه‌ای در ستاد یکی از کاندیدا‌ها _ که هیچ گونه تصویر یا گزارشی از آن تاکنون منعکس نشده استصرف وجود نظر شخصی برای فرزندان یک شخصیت سیاسی عیب به حساب نیامده و خلاف قانون تلقی نمی‌شود مانند آنچه که درباره حمایت سید احمد و بیت امام از بنی صدر و میرحسین موسوی نقل می‌شود.


آغاز خط گسترده تخریب در تابستان۸۸

با آغاز شورش‌های خیابانی حامیان کودتا، موارد دیگری نیز بر ضد سید مجتبی خامنه‌ای در سطح فضای مجازی مطرح گردید مانند دستور برخورد با اوباش توسط او و… که نیازی به بحث و بررسی آن به چشم نمی‌خورد. نکته اینجاست که به رغم طرح اتهامات اقتصادی و سیاسی بر ضد ایشان، شعار خاصی بر سر زبان پیاده نظام فتنه تکرار شد که وجود پشتوانه خاص و تحلیل استراتژیک پشت این نوع ماجرا‌ها را دور از باور نمی‌سازد.


از مالکیت ایرانسل تا فروش نفت قاچاق به انگلیس

بسیاری از مردم تا کنون این موضوع را شنیده‌اند که مقام معظم رهبری بر خلاف برخی شخصیت‌هایی که خود را تالی تلو ایشان می‌دانند فرزندان خویش را از هر نوع فعالیت اقتصادی بر حذر داشته‌اند. آیا این مسئله صحت ندارد؟!

نام برخی از کارخانه‌ها و شرکت‌ها نیز در افواه عموم به اسم این افراد ثبت گردیده و به عنوان مصادیق نفوذ و گستره خیزش‌های اقتصادی آنان بیان می‌گردد. با کشف تقلب! در انتخابات سال هشتاد و هشت، فعالیت‌ها و حتی مفاسد اقتصادی سید مجتبی خامنه‌ای نیز به یک باره کشف گردید و بر سر زبان‌ها افتاد. برای اثبات این اتهامات، دو مصداق بیشتر از همه مطرح شد. یکی امتیاز خطوط ایرانسل بود.

با روی کار آمدن دولت نهم، دعواهای حقوقی بین وزارت ارتباطات با این شرکت نیز همواره در همین راستا تلقی می‌گردید. در جریان فتنه اخیر نیز استفاده گسترده آشوب طلبان از هزاران سیم کارت ارتباطی بی‌نام و نشان این شرکت برای دامن زدن به اغتشاشات، نام ایرانسل را در ردیف مته‌مان کودتای مخملی قرار داد. به منظور احترام به صاحبان این شرکت لازم می‌دانم توضیح دهم که هیچ اتهام اقتصادی یا سیاسی درباره ایرانسل تا کنون به اثبات نرسیده است.

اما اتهام دوم مفاسد اقتصادی سید مجتبی خامنه‌ای، فروش نفت قاچاق به خانواده سلطنتی انگلستان بود. عظمت این اتهام دهان پرکن، توجه بسیاری را به خود جلب نمود. این روابط پر مفسده نیز از فردای اثبات تقلب! در انتخابات در فضای مجازی با آب و تاب روایت گردید. گذشته از منبع این خبر که در جای خود مورد بررسی قرار می‌گیرد، بسیاری از تحلیل گران بر این نکته اتفاق نظر داشتند با آن‌شناختی که از عمق خصومت دشمنان مقام معظم رهبری وجود دارد اگر کوچک‌ترین مدرکی در اثبات این نوع دعاوی در دست مدعیان بود امروز در کوره دهات‌های این مرز و بوم نیز می‌شد نسخه‌ای از آن را پیدا نمود!


حالا نوبت زندگی خانوادگی سید مجتبی است

شایعات درباره ایشان از هر جنس و نوعی که باشد دیگر خیلی متعجبمان نمی‌کند. شاید شنیده باشید که مجتبی خامنه‌ای به دلیل بدرفتاری با همسرش طلاق گرفته است. فرید حداد برادر همسر آقا مجتبی خامنه‌ای درباره خلق و خوی ایشان با همسرشان چنین می‌گوید: «ایشان اخلاقی‌ترین فردی است که من در طول عمرم دیده‌ام. در این۱۳ـ۱۲سالی که با ایشان هستم هیچ وقت صدای بلند یا کلمه‌ای خلاف ادب از وی نشنیده‌ام. هیچ وقت نشد که خواهرم از ایشان نزد ما گله کنند. هیچ زمان هم منزل آن‌ها خشک، تلخ و بی‌روح نبوده است. همانطور که می‌گوید و می‌خندد و با بچه‌ها و جوانان معاشرت می‌کند به‌‌ همان اندازه جدی، پر‌کار و پر‌تلاش و درسخوان است. معمولا تا دو سه نیمه شب مطالعه می‌کند. بسیار اهل مطالعات مذهبی و اخلاقی است. در به‌ کار بردن الفاظ و اظهار‌نظر در مورد اقوال و اعمال افراد بسیار دقیق است. در مورد بد‌ترین دشمنانش هم منصفانه حرف می‌زند.»


سفر از کشور صاحب دانش ناباروری به کشور بی‌دانش!

حداد عادل در ویژه برنامه همیشه بیدار در اصفهان به بخشی از شایعات پیرامون زندگی و شخصیت سید مجتبی خامنه‌ای، اشاره کرد: «در فتنه۸۸گفتند یک کامیون حاوی شمش طلا متعلق به آقا مجتبی خامنه‌ای از کشور خارج شده است و در گمرک ترکیه متوقف شده، باید از خود بپرسیم چرا این حرف مطرح می‌شود؟ آن‌ها می‌خواهند بگویند ولایت فقیه هم مانند دیگران است و هدفشان جدایی ملت از ولایت است. گفته شد برای این‌که آقا مجتبی خامنه‌ای صاحب فرزند شود او و همسرش در یکی از بیمارستان‌های لندن یک میلیون پوند خرج کرده‌اند، ولی من به آن‌ها می‌گویم بچه آقا مجتبی، نوه بنده هم است و برای به دنیا آمدن نوه من نه کسی به خارج رفته نه پول زیادی خرج کرده است، نوه من در یکی از بیمارستان‌های تهران با مبلغ۵۰۰هزار تومان به دنیا آمده و دکتر او هم همین خانم مرضیه وحید دستجردی بوده و پرونده این عمل هم در بیمارستان موجود است.»

درباره این خبر که سید مجتبی برای عمل به خارج از کشور سفر کرده باید بیشتر صحبت کرد. در کشوری که یکی از۵کشور درمان نازایی در دنیا بوده است چگونه عقل سلیم به خود اجازه می‌دهد که اینگونه فکر کند رهبری فرزندش را برای معالجه به انگلستان فرستاده است. همچنین ذکر این نکته ضروری است که کشور انگلستان در درمان ناباروری هیچ تکنولوژی و دانش توسعه یافته‌ای ندارد و بسیاری و از کشورهای دیگر اروپایی در این مساله از انگلیس پیش‌تازترند این نکته این فرضیه را ذهن یقینی‌تر می‌کند که خالق این خبر اصلا به خود زحمت تحقیق درباره کشوری که می‌خواهد شایعه‌اش را بسازد نداده است یا اصلا به خود زحمت تحقیق درباره خبر را نداده است.


حق گرا

 

حق گرا